برخى از دانشمندان بر این باورند که علم طبّ، مبدأ الهى دارد و متّکى به وحى است.
اندیشمند و محقّق بزرگوار شیخ مفید(رحمه الله علیه) در این باره چنین مىفرماید:
«طبّ، دانشی کامل، ثابت و صحیحی است و راه دسترسی به آن از طریق وحی خواهد بود. عالمان طبّ، تنها این علم را از طریق پیامبران بهره گرفتهاند؛ براى آگاهى یافتن از حقیقت بیمارى و درمان، راهى جز توفیق الهی نیست و تنها راه آن، همان خدایى است که به همه نهفتهها آگاه است».۱
حضرت آدم(ع) نخستین حکیم و طبیب
به نظر مىرسد نیاز انسانهاى نخستین، ایجاب مىکرد که «وحى»، برخى از دانشهاى تجربىِ ضرورى براى زندگى را در اختیار آنان قرار دهد. مؤید این نظریه، مطلبى است که سید بن طاووس(رحمه الله علیه) نقل کرده است:
«خداوند، آدم را از بهشت فرو آورد و او را از آگاهى به همه چیز، برخوردار ساخت. نجوم و طبّ، از جمله چیزهایى بود که خداوند، وى را از آنها آگاه کرد».۲
انبیاء الهی حکیمان روزگار خود
رفع موانع و ایجاد عوامل هدایت، پیوسته یکی از وظائف مهم انبیاء الهی برای نشر معارف توحیدی، بوده و نقش مزاج انسان در اخلاق، تربیت و تعالی به عنوان یکی از موانع و عوامل مهم هدایت، پیوسته محل توجه انبیاء الهی بوده است.
حضرت آدم(ع) بنیانگذار طبّ و حضرت ادریس نبی(ع) یکی از عوامل مهم گسترش و تبیین طبّ بوده است۳
پس از ادریس نبی(ع)، داوود۴و سلیمان(علیهما السلام) نیز نقش مهمی در گسترش طبّ داشتند.
تعالیم طبی زرتشت
اما تعالیم طبی زرتشت در ایران، نقطه عطفی در تاریخ طبّ است. بقراط اندیشمند یونانی، طبّ قیاسی بر اساس چهار مزاج را از تعالیم طبّ ایرانی در دین زرتشت، استخراج نمود و تعالیم طبی را بصورت تفکیک شده از تعالیم هدایتی در کتاب دیگری گردآوری کرد.
طب از ایران به یونان رفته است
آقای سیریل الگود نویسنده کتاب تاریخ پزشکی ایران، عنوان کرده است:
«تا آنجا که از اطلاعات بدست آمده معلوم میشود، در ایران قدیم وضعیت طبّ پیشرفتهتر از آشور بود. حتی به جرات میتوان پارا فراتر نهاده گفت که ایرانیان اصول آن چیزی را که طبّ یونانی نامیده شده به یونانیان تعلیم دادهاند. حتی خود یونانیها هم فرضیه طبایع چهارگانه خود را یک فرضیه بیگانه میشناختند وبه رسم آن زمان آن را ایرانی مینامیدند».۵
با نشر و رواج فوق العاده مسائل علم طبّ در بین مردم، حتی پیامبر الهی حضرت عیسی(ع) خداوند، معجزه خود را شفاء قرار داد.
بقراط اولین تدوین کننده علم طب
محمود نجم آبادی در کتاب تاریخ طبّ در ایران میگوید:
«بقراط ظاهراً اولین کسی بود که در تاریخ طب را بصورت منظم ومدون ارائه کرد و آن را از سحر و جادو جدا ساخت بود (۴۶۰-۳۵۵ قبل از میلاد). پس از وی، جالینوس (سال ۱۹۹-۱۲۹ م) مدرسه جدیدی برای تشریح بنا کرد و آثارش برای مدت بیش هزار سال اساس عقاید طبیعی دانان قرار گرفت. طبّ مزاجی در واقع اساس روش درمانی بقراط وجالینوس بود»
دکتر نجمآبادی در کتاب تاریخ طبّ در ایران ضمن اشاره به این مطلب اذعان میکند که «مکتب طبی زرتشت خیلی پیشتر از مکاتب طبی یونان، در عالم وجود داشته است». اما بهرحال در میان مورخین در مورد مبدأ طبّ مزاجی اتفاق نظر وجود ندارد.۶
جالینوس در سال اندیشههای بقراط را بصورت مکتبی جامع ترویج کرد ولی یونانیان، پیوسته استقبال چندانی از مکتب طبّ قیاسی و چهار مزاجی نداشتند و معتقد بودند این طبّ، طبّ بیگانگان است و از ایران به یونان آمده.
پس از دو قرن طبّ جالینوس به فراموشی سپرده شد، اما پس از حمله ایران به یونان در دوره ساسانیان، تمامی کتب طبی به زادگاه خود ایران منتقل و ترجمه شد و با تشکیل دانشگاه جندی شاپور فصل جدیدی از ترجمه و تولید علم آغاز گردید.
تولد دوباره طبّ چهار مزاجی قیاسی در دامن مادر خود، همراه شد با ظهور اسلام و بعث پیامبر اکرم(ص) ، پیامبر ضمن تشویق مسلمانان به کسب علم حتی در دورترین نقاط جهان، با بهرهگیری از وحی، خرافات و تحریفات را از اعتقادات، آداب زندگی و علوم از جمله طبّ برطرف کردند.
علامه مجلسی(رحمه الله علیه) در بحار الانوار مینویسد:
«طبّ دو نوع است، قیاسى که طبّ یونان است و بیشتر مردم در اواسط بلدان اقالیم بکار برند و طبّ عرب و هند که طبّ تجربی است.و چون بیشتر داروها که پیامبر اکرم(ص) وصف کرده بازرسى کنی، همانا به شیوه طبّ عربست جز آنچه از راه وحى بیان کرده که برتر از درک پزشکان و حکمت حکیمان است».۷
سرآغاز علم طبّ، آموزههاى وحى بوده؛ امّا تجربه دانشمندان نیز بدان افزوده شده و تدریجاً این دانش، گستردهتر شده و مىشود.
به عبارت دیگر مجموعه آموزههای انبیاء و تجربههای بشری، عامل تدوین و گسترش علوم گردید که علم طبّ نیز از این امر مستثناء نخواهد بود.
در قرن چهارم میلادی بود که مردم و حتی اطباء کمکم روش بنا نهاده شده توسط بقراط و جالینوس را رها کردند وبرای درمان بیماریها به معالجه باسحر و طلسم متوسل شدند و سالهای متمادی روش بقراط وجالینوس به فراموشی نهاده شده بود.
در جنگهای ایران ویونان بود که آثار طبی بقراط ودیگر اطبای یونانی بدست ایرانیان افتاد و ایرانیان از آن بهره جستند. در واقع درمدرسه جندی شابور با ترجمه آثار مهم نویسندگان یونانی، به کمک دانشمندان ایرانی طبّ یونان دوباره شکوفا شد. بعد از اسلام نیز با شکوفایی ترجمه کتب طبی یونان، دانشمندان مسلمان بزرگی از جمله محمدبن زکریای رازی و ابنسینا ظهور کردند. پیشرفتهای علمی سریع مسلمانان موجب شگفتی جهانیان شده بود، طوریکه هر کس به دنبال علم بود پا به این سرزمین میگذاشت. اما در اروپا شرایط متفاوت بود. درآن زمان در اروپا نقاط بیمارستانی کمی وجود داشت و شیوه درمانی علمی چندان مرسوم نبود، در حالیکه در قلمرو اسلام بیمارستانهایی مجهز به بخشهای مختلف با تخصصهای مختلف وجود داشت.
همچنین آوردهاند که بیمارستانها دارای کتابخانه، سالن تدریس و داروخانه بطور مجزا بوده است. در دوران پیش از رنسانس که اروپا تحت فرمان کلیسا اداره میشد اروپائیان کار ی نمیکردند مگر با انگیزههای دینی و خرافات برگرفته از دین مسیحیت، طوریکه در درمان بیماریها نیز فقط به دعا درمانی میپرداختند. با فتح شهرهای مسلمانان توسط مسیحیان، آثار علم وفن آوری و تمدن مسلمین در این شهرها موجب تعجب اروپائیان شد که از جملهِ این شهرها بیت المقدس بود. این مسائل موجب زمینهسازی «انقلاب رنسانس» در اروپا شد. در طی دوران رنسانس کتابهای دانشمندان مسلمان به زبانهای اروپائی ترجمه شدند و این روند باعث پیشرفت اروپاییها شد. گفته میشود که در زمینه طبّ، پس از انجیل کتاب «قانون در طب» ابنسینا متداولترین کتاب در اروپا شد و طبّ ابنسینا برای مدتها در اروپا تدریس میشد. در این دوران بود که مسلمانان دچار جنگهای داخلی و حکمفرمائی حکام نالایق و سیاستهای استعماری دولتهای اروپائی شدند و به تدریج از علوم دور ماندند.
—————————
۱٫ شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۴۴؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۲، ص۷۵.
۲٫ «إنَّ اللّهَ -تَبارَک وتَعالى- أهبَطَ آدَمَ مِنَ الجَنَّهِ، وعَرَّفَهُ عِلمَ کلِّ شَیءٍ، فَکانَ مِمّا عَرَّفَهُ النُّجومُ وَالطِّبُّ». محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۲۷۵ و ج۱، ص۳۵.
۳٫ «هرمس اوّل» همان حضرت ادریس(ع) فیلسوفی بوده، در عهد قدیم. همواره سیاحت نمودی؛ و معرفتی تمام به هر بلد و صفات آن و طبایع اهل آن حاصل داشت. او را کتابی است جلیل الشّأن، در صناعت کیمیا، و کتابی در حیوانات ذوات السّموم. (رک: قفطی، تاریخالحکماء)
نسب او ادریس بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم(ع) میباشد. (ابن عاشور محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج۴، ص۳۱۵)
۴٫ میگویند زبور داود که حاوی آئین زندگی بشریت بوده است، یکصد و بیست جلد بوده است. ابنعباس در حدیثی از معصوم نقل میکند؛ حضرت داود(ع) هنگامی که به محراب عبادت میایستاد، گیاهی در گوشه محرابش سبز میشد و با او تکلم میکرد. حضرت از او میپرسید نام تو چیست، در چه آب و هوایی روییده میشوی، خاصیت برگ تو چیست، شاخههای تو چه دردی را دوا میکند، دانههایت چقدر ماندگار است و درمان کدام بیماری است، ریشهات شفای چه دردی است… گیاه پاسخ میگفت و حضرت این اطلاع را به سمع مردم میرساند. (رک: دکتر محمود نجم آبادی، تاریخ طبّ در ایران)
۵٫ سیریل الگود، تاریخ پزشکی ایران، ص۳۶.
۶٫ ر.ک: محمود نجمآبادی، تاریخ طبّ در ایران.
۷٫ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۹، ص۱۳۷٫
ثبت دیدگاه