برش هایی از کتاب دارو مسئله پزشکی قرن نوشته دکتر سید جلال مصطفوی کاشانی
تاریخ تمدن اسلام یکى از شگفتترین و شگرفترین تواریخ عمومى جهان است. زیرا آن تاریخ جامع و شامل تاریخ تمدن سراسر جهان در قرون وسطى است…
در قرن سوم هجرى، از ماوراء کوههاى قفقاز تا کرانه دریاى چین و انتهاى جبل طارق، آفتاب عالمتاب تمدن اسلام، پرتوافکن بوده است. به مدتى کوتاه، فیلسوف، متفکر، فقیه، حکیم، مهندس، ستارهشناس، پزشک، جراح، صنعتگر، نویسنده، شاعر، معمار و خلاصه کسانى که براى اداره همه امور امپراطورى پهناور اسلامى ضرورت داشت، از میان خود مسلمانان برخاستند و از خود همه نوع کیاست و لیاقت و درایت و فطانت بروز دادند. براستى کدامین تمدن است که بتواند با این سرعت، تاسیس و انتشار یابد و با این قدرت، اینهمه نبوغ و قریحت و ابتکار و بداعت پدید آورد. بنابراین جاى سخن نیست که تاریخ تمدن اسلام یکى از شگفتترین و شگرفترین تواریخ عمومى جهان است. زیرا آن تاریخ جامع و شامل تاریخ تمدن سراسر جهان در قرون وسطى است
در این کتاب آن است که معلوم شود یکى اینکه در پیدایش تمدن و فرهنگ عظیم اسلامى، ایرانیان مؤثرترین و عمدهترین نقش را داشتهاند و دو دیگر آنکه، تمدن کنونى جهان بر پایههاى فرهنگ و تمدن عظیم اسلام بنا نهاده شده است. براى اثبات این دو مطلب به نقل گفتارهاى دو تن از مشهورترین مورخان علوم پرداخته شود: یکى جورج سارتون استاد تاریخ علم در دانشگاه هاروارد و دیگرى دکتر گوستاولوبون پزشک و خاورشناس معروف فرانسوى، ضمنا چند جمله نیز از قول سایر دانشمندان و محققان تاریخ علوم نقل خواهد شد.
جورج سارتون در کتاب سرگذشت علم[۱] چنین مىنویسد:
«در حدود سال ۶۱۰ میلادى پیامبرى جدید بنام ابو القاسم محمد (ص) از طائفه قریش در حجاز، ظهور کرد. نخست مردم به وى نگرویدند اما وقتى که به سال ۶۲۲ از مکه به مدینه هجرت کرد دعوت او در مردم بنحوى عجیب مؤثر افتاد. هیچ پیغمبرى را چنین توفیقى دست نداده بود به طورى که، پس از ده سال، یعنى تا زمان رحلت، تمام قبایل عرب را متحد کرده و نیروى ایمان در قلب آنان دمیده بود که تسخیر جهان را برایشان میسر مىساخت
دکتر گوستاولوبون در کتاب تمدن اسلام و عرب صفحه ۷۳۵ (از ترجمه کتاب توسط فخر داعى گیلانى چاپ ۱۳۳۴ شمسى) چنین مىنویسد:
«دانشمندان اروپا تا قرن پانزدهم قولى را که مأخوذ از مصنفین عرب نبود، مستند نمىشمردند. ژرژ باکن، لئونارد دوپیز، آرنود، ویلانو، ریمون لول، سن توماس، آلبرت کبیر و آلفونس دهم، همه یا شاگرد علماى عرب بودند یا ناقل اقوال آنان. مسیو رنان نوشته است: آلبرت بزرگ هرچه داشت از ابو على سینا فرا گرفته و سن توماس تمام فلسفهاش مأخوذ از ابن رشد بوده است. تمام دانشکدهها و دانشگاههاى اروپا تا پانصد الى ششصد سال روى همین ترجمهها دایر و مدار دانشهاى ما فقط علوم مسلمین بوده است و در بعضى رشتههاى علوم مثل طب مىتوان گفت که تا زمان ما هم جارى مانده است، چه در فرانسه مصنفات بو على سینا تا آخر قرن گذشته باقى بود و شروحى بر آن نوشته مىشد.»
دولتهاى اروپایى روش کشوردارى و حکومتمدارى و تنظیم دیوانها و اسناد مالیاتى و همچنین کشتى و قایقسازى را از اندلس فراگرفتند و بدون شک تمدن اندلس پایه و اساس تمدن اروپاى کنونى است. نکته جالب توجه اینکه چندى پیش یک هیئت علمى از کشور جمهورى متحده عربى براى عکسبردارى نسخههاى خطى به اسپانیا سفر کرده بود. آنان در ضمن کاوشهاى علمى درمىیابند که روى برخى از صفحات اول کتابها برگهاى سفیدى چسباندهاند و نوشتههاى صفحات اول را پنهان کردهاند تا آن کتابها را بتوانند به دانشمندان اروپا نسبت دهند و اسامى دانشمندان اسلامى را زیر پرده نگهدارند.»
یک مورخ مشهور و با انصاف درباره تعصب شدید مذهبى اروپاییان و کینه دیرینه آنان با جهان اسلام، در کتاب تمدن اسلام و عرب صفحه ۷۵۰ در اینباره آمده است:
«حقیقت امر اینست که پیروان اسلام، از مدت طولانى در زمره شدیدترین دشمنان اروپا محسوب بودهاند. اگر در زمان شارل مارتل و ایام جنگهاى صلیبى یا جلوى قسطنطنیه، تیغهاى آبدار آنان قلوب ما را جریحهدار نکرده باشد، بیشتر از همه، تمدن آنان، که در نهایت درجه کمال بوده است ما را سرافکنده ساخته و در حقیقت پست و حقیر نموده است و گویا از آن زمان مدتى نگذشته باشد که از فشار پنجه آنان نجات پیدا کردهایم. بین ما و مسلمین یک سلسله تعصباتى است که از مدتهاى طولانى، بطور توارث جمع شده و در حقیقت جزء طبیعت ما گردیده است و اگرچه بعضى اوقات آن را مکتوم و مخفى نگاه مىداریم ولى در اعماق قلب ما رسوخ کرده و بحد اعلى سخت و شدید است. نسبت به اسلام و پیروان اسلام تعصب و عناد موروثى که در ما هست، باعث مىشود که در تاریخ تمدن اروپا سهمى را که مربوط به دانشمندان اسلامى است، عموما انکار نماییم. بدبختانه از سالیان دراز در ما چنین تلقین کردهاند که تمام علوم و فنون قدیمه از یونان و روم سرچشمه گرفته است. بعضیها عار دارند اقرار کنند مسلمانان سبب شدهاند که اروپاى مسیحى از حال توحش و جهالت خارج گردد، لذا آن را مکتوم نگاه مىدارند ولى این نظر، بحدى بىاساس و تأسفآور است که به آسانى مىتوان آن را رد نمود.»
سلام علیکم
باید عرض کنم کاملا در اشتباه هستید. علوم و تمدن کنونی اصلا ربطی به اسلام ندارد و کاملا در خاستگاه و بستر کفر تولید شده و در جهت مقابل علوم اسلامی.
اینکه علم را توقیفی یا تجربی بدانیم دو تفکر و عقیده متضاد هست.
برای توضیح بیشتر به وبلاگ بنده مراجعه کنید : https://bornos.blog.ir