حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 870 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 28 تعداد دیدگاهها : 951×

نقش طب اسلامی و مزاج شناسی در اخلاق و تربیت

شناسه : 6276 18 مارس 2019 - 18:26 1968 بازدید
نقش طب اسلامی و مزاج شناسی در اخلاق و تربیت
پ
پ

نقش طب اسلامی در اخلاق و تربیت

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]در آینه آیات و روایات اسلامی، بین‌ مزاج، پوشاک، عطر، مسکن، خواب و خوراک و روحیات‌ و خلقیات بشر همچون بدخلقی و خوش‌خلقی، غم‌ و اندوه و افسردگی، رقّت قلب و سخت‌دلی و حتی توفیق و قبولی نماز و روزه و عبادات، رابطه‌‌ نزدیکی برقرار‌ است.[/box]

امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند:
«یا کُمَیلُ انّ الانسانَ یبُوخُ من القَلبُ و القَلبُ یقومُ مِن الغَداءِ فانظُر فما تُغَذّی قلبَک و جِسمَکَ فان لم یَکُن من حلالٍ لَم یَقبَلِ اللهُ تعالی تَسبیحَکَ و لا شُکرَکَ؛۱ ای کمیل! همانا زبان از قلب سرچشمه می‌گیرد [و آن چه را که در قلب است ظاهر می‌سازد] و قوام قلب به غذاست، پس متوجه باش که قلب و جسمت را با چه تغذیه می‌کنی».

این سخن به این معنا نیست که عوامل فوق علت‌ تمام و کامل برای اخلاق خوب‌ یا‌ بد‌ باشد، بلکه‌ یکی از عوامل زمینه‌ساز اخلاق است.
قرآن کریم یکی از مقدمات مهم در چگونگی کردار شایسته بشر را نوع تغذیه او می‌دانند و می‌فرماید:
«یا اَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِباتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً؛۲ ای پیامبر از غذاهای پاکیزه بخور و عمل صالح انجام بده».

بعضی از مفسران معتقدند ذکر این دو (خوردن غذاهای پاک و انجام عمل صالح) پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباطی بین این دو است، و اشاره به این است غذاهای مختلف آثار اخلاقی متفاوتی دارد، غذای حلال و پاک، روح را پاک می‌کند و سرچشمه عمل صالح می‌شود، و غذاهای حرام و ناپاک روح و جان را تیره و سبب اعمال ناصالح می‌گردد.۳
در تفسیر «روح البیان» بعد از اشاره به ارتباط عمل صالح با بهره‌گیری از غذای حلال به اشعار زیر اشاره شده و می‌فرماید:
علم و حکمت زاید از لقمه    حلال عشق و رقت آید از لقمه حلال!
لقمه تخم است و برش اندیشه‌ها     لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها

و در شعر دیگری نیز نقل می‌کند:
قطره باران تو چون صاف نیست گوهر دریای تو شفاف نیست۴
خداوند متعال در قرآن کریم در عبارتی بسیار کوتاه به نقش بسیار مهم شاکله، مزاج و اصل در زندگی انسان می‌پردازد و می‌فرماید:
«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ‏؛۵ بگو هر کس بر حسب ساختار خود عمل مى‏کند».

علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) ذیل این آیه می‌نویسد:
«از اموری که در شکل‌گیری شخصیت و شاکله مؤثر است، نوع خلقت و ترکیب مزاج افراد است. برخی از اعمال و رفتار ما -مثل غضب و انتقام و امور شهوانی و…- از نوع ترکیب مزاج افراد، نشأت می‌گیرد».

۶
طبّ و مزاج نسبت به اخلاق و تربیت یک رابطه تأثیرگذاری دو سویه دارد از سویی تغذیه و غلبه مزاج در تربیت و اخلاق مؤثر است و اصلاح مزاج تأثیر فوق‌العاده‌ای در نشاط، سلامتی و معنویت دارد و از سوی دیگر اختلالات اخلاقی و تربیتی عامل مهمی در پایداری اختلالات مزاجی است برای مثال غم و اندوه شدید مزاج را تحت تأثیر قرار داده و باعث افزایش سودا می‌شود و جسم را در مدت کوتاهی ضعیف و پژمرده و ناتوان می‌سازد و حتی گاهی موهای انسان را سفید، چشم را کم نور و قوت و توان را از دست و پا می‌گیرد؛ عکس این مسأله نیز صادق است که حالات خوب جسمانی در روح انسان اثر می‌گذارد، روح را شاداب و فکر را قوت می‌بخشد.

سلامتی علاوه بر ابعاد جسمانی‌، ابعاد روحی – روانی وجود انسان را نیز دربرمی‌گیرد. سنت شفای روحانی در‌ اسلام‌ بر اساس تشخیص و پذیرش تأثیر سلامتی روحانی‌ بر‌ جسم‌ فیزیکی پایه‌گذاری شده است. جسم، فی‌نفسه، به‌ مثابۀ ظرفی صرف برای روح است که به تنهایی بخش فناپذیر هستی انسان را‌ تشکیل‌ می‌دهد. جسم سالم است اگر‌ روح‌ سالم باشد‌ و روح‌ سالم‌ است اگر در کشمکش با فرامین‌ الهی‌ نباشد. اطاعت روح از دستورات الهی هماهنگی در روح و جسم به‌وجود می‌آورد‌ که‌ باعث می‌شود همۀ اعضا و جوارح [انسان]‌ به طور مناسب عمل‌ کنند‌. طبیعت بدن و نفس بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. هم نفس مؤثر در طبیعت است و با استخدام طبیعت امور بدنی را تدبیر می‌کند و هم طبیعت مؤثر در نفس است و اقتضائات خود را به نفس تحمیل می‌کند که در اصطلاح اهل سلوک از آن تعبیر می‌شود به حکومت نفس بر طبع و حکومت طبع بر نفس. هواهای نفسانی در انسان منشأهایی دارد که از جملۀ آنها طبیعت است. طبیعت هر شخصی با شاکلۀ تکوینی خود اقتضائات خاصی دارد که اگر حاکم بر نفس باشد، به عنوان هوا و تمایلات نفسانی آنها را بروز می‌دهد و مبارزه با هوای نفس از این منظر یعنی حاکم کردن نفس انسانی که همان عقل است، بر طبیعت و اقتضائات آن.
به سبب اعتدال طبیعت با اجتماع شرایط دیگر، اخلاق و رفتار معتدل خواهد شد؛ چنان که امور بدنی انسان هم معتدل خواهد شد، و از طرفی با عدم اعتدال آن، اخلاق و رفتار غیر معتدل می‌شود؛ همان گونه که امور بدنی انسان نیز مثل هضم و جذب و دفع اعتدالش را از دست می‌دهد.

در دعای صباح امیرالمؤمنین علی(ع) نیز می‌خوانیم:
«الَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوب ٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ؛ خداى من، دلم در پرده‏‌هاى ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستى گشته و عقلم مغلوب هواى نفسم شده و هواى نفسم بر من چیره آمده…».
بنابراین برای تهذیب اخلاق ، باید طبیعت و طباع بدن معتدل شود تا مانع تکامل نفس نشود؛ چنان که برای صحت کامل بدن هم باید طبیعت معتدل شود. شیخ بهایی(رحمه الله علیه) چنین نقل فرمودنده است:
«قال امیرالمؤمنین علی(ع): لحبر من احبار الیهود و علمائهم: من اعتدل طباعه صفى مزاجه، و من صفى مزاجه قوى اثر النفس فیه، و من قوى اثر النفس فیه، سمى الى ما یرتقیه و من سمى الى ما یرتقیه فقد تخلق بالاخلاق النفسانیه فقد صار موجودا بما هو انسان، دون ان یکون موجودا بما هو حیوان و دخل فی الباب الملکی و لیس له عن هذه الحاله مغیر، فقال الیهودی اللّه اکبر یابن ابی طالب؛ لقد نطقت بالفلسفه جمیعها».۷
یعنی کسی که طبایع او معتدل باشد، مزاجش صفا دارد و از کدورت و ثقل و انحراف در اقتضائات دور است و چنین مزاجی حاکم بر نفس نیست و اقتضائات غیرمعتدلی ندارد تا به نفس تحمیل کند و نفس برای اصلاح این اقتضائات غیر معتدل، مجبور باشد از عالم قدس منصرف شود و به اصلاح امور غیر معتدل بدن بپردازد، بلکه نفس حاکم بر این مزاج است و تأثیرش در مزاج قوی‌تر از تأثیر مزاج است در نفس، و بدن را به سوی خود می‌کشد و بدن را نیز هم سنخ خود می‌کند و آثار ملکوتی را در بدن ظاهر می‌کند.
بنابراین چنین شخصی دارای چیزی است که او را ارتقا می‌دهد و رفعت و ارتقای انسان اگر به دنبال نفس ناطقۀ قدسی انسان باشد، باعث تخلق انسان به اخلاق قدسی نفس انسانی می‌شود و نتیجۀ این ارتقا، انسان شدن و دور شدن شخص از حیوانیت و داخل شدن او به ملکوت است.

طباع در این روایت همین طبیعت است و تعبیر به طباع هم بعداً روشن خواهد شد که به چه لحاظ است. در این روایت شریف، سبب و طریق اعتدال اخلاق و تکامل نفس، اعتدال طباع و طبیعت دانسته شده است. روایات زیاد دیگری هم در این بحث وارد شده که هر کدام به بحث از زوایای مختلف طبیعت پرداخته‌اند.

از قدیم الایام تأثیر غذاها بر روحیات و اخلاق انسانی مورد توجه دانشمندان بوده است و حتی این مطلب جزء فرهنگ توده‌های مردم شده است. مثلاً، خون‌خواری را مایه قساوت و سنگدلی می‌شمردند، و معتقد بودند که عقل سالم در بدن سالم است.

سالکِ عارفِ بالله، شیخ محمد بهاری(رحمه الله علیه) در باب صحت مزاج برای سلوک عارفان (به سوی عرفان) می‌نویسد:
«اول باید صحیح المزاج باشد. اگر علتی در مزاج باشد باید به معالجۀ آن بپردازد، چه اگر سودا غالب آید، پاره‌ای از حرکات سوداویه را شور عشق پنداشته و مغرور گردد.اگر صفرا و حرارت غلبه کند، خشکی دماغ و خفقان قلب و سوء الخلق فوق العاده حاصل گردد. اگر بلغم زیاده باشد، قصور در فهم معانی دقیقه خواهد کرد. پس اعتدال مزاج، لازم است».۸

ادامه دارد….

————————-
۱٫ شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده «حَلَّ».
۲٫ مؤمنون، آیه ۵۱٫
۳٫ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ذیل آیه ۵۱ سوره مؤمنون.
۴٫ در تفسیر اثنی عشری، در ذیل همین آیه نیز اشاره به رابطه صفا و نورانیت قلب و اعمال صالح با تغذیه حلال شده است. روح البیان، ج۶، صص۸۸-۷۷؛ تفسیر اثنی عشری، ج۹، ص۱۴۵٫
۵٫ اسراء، آیه ۸۴٫
۶٫ محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۹۰٫
۷٫ شیخ بهایی، کشکول، ج۳، ص۴۰۴.
۸٫ تذکره المتقین، ص۱۰۳٫

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

سوالی دارید؟ دایرکت اینستاگرام بپرسید
2:06 AM
حتما پیج را فالو کنید ضررنمیکنید!
seen